من وكبوتر
ما تا جمعه شب اونجا بوديم اخر سر هم عمم وعموم نميذاشتن كه برگرديم ولي چون بابام كار داشت بايد بر ميگشتيم.با عمه ليلا ومتين ومن وبابام ومامانم برگشتيم با اين كه ساعت 12 شب بود ولي هنوز راه بسته بود وماشينها قفل مونده بودن وحركت نمي كردن ولي بعد از چند وقت راه باز شد و ما رفتيم خونمون. ...
نویسنده :
مامان لیلا
15:19